کارگران کمونيست و اول ماه مه
نسرين رمضانعلى٬ على جوادى٬ آذر ماجدى٬ سياوش دانشور

يک دنياى بهتر: سال گذشته جامعه ايران ملهتب ترين وضعيت سياسى را داشت و هنوز رژيم اسلامى عملا با حکومت نظامى روز را به شب ميرساند. فضا ميان کارگران در آستانه روز جهانى کارگر چگونه است؟ آيا امکان تحرک گسترده اى وجود دارد؟

نسرين رمضانعلى:  ما با جامعه ای روبرو هستیم که هر دقیقه اوضاعش پیچیده تر میشود. از یک طرف مردم معترض که در اشکال و به بهانه های مختلف به میدان می آیند و علیه کلیت نظام و برای سرنگونی میجنگند. از طرف دیگر رژیم هار اسلامی است که با ماشین سرکوب تلاش دارد این مبارزات را در هم شکند و وادار به عقب نشینی کند.

اما در مورد وضعیت طبقه کارگر در آستانه روز جهانی کارگر باید بگویم امسال به مراتب وضعیت طبقه کارگر بدتر از سالهای گذشته است. تنها نگاهی به آمار بیکاری در چند ماه اخیرا نشان از اوضاع اقتصادی و بن بست سیاسی رژیم است. اگر ما در سالهای گذشته شاهد اخراجها در ابعاد چند صد نفر بودیم امسال شاهد اخراجهای دسته جمعی چند هزار نفره هستیم. امسال شاهد هستیم که تعداد زیادی از مراکز کارگری تعطیل شده اند. با چنین وضعیتی کارگران ماههاست که حقوق و مزایای ناچیز خود را دریافت نکردند. حکومت کثیف اسلامی نه تنها نان کارگران را گرو گرفته بلکه هر اعتراضی را با سرکوب پاسخ داده است. دستگیری فعالین کارگری و احضارها و تهدید به اخراج و بیکار سازی توسط  پیمانکاران و کارفرماها و ارازل و اوباش حزب الله در مراکز کارگری را باید اضافه کرد. با گسترش اعتراضات در سراسر کشور اولین اقدام حکومت نه تنها سرکوب وحشیانه در خیابانها و در مقابل دوربینهای دنیا بلکه نظامی کردن محیط کارگری بود. بدون استثنا تمامی مراکز مهم کارگری مانند پالایشگاه نفت در آبادان و اهواز، پالایشگاه نفت شهرهای اصفهان و تهران، پتروشیمی ها در تبریز و ارومیه و عسلویه و کرمانشاه، فولاد اصفهان، خودروسازیها و غیره را ماهها است رسما نظامی کرده اند. کارگران هنگام ورود به کارخانه ها بازدید بدنی میشوند تا مبادا دست نوشته ای وارد کارخانه شود. مبادا اطلاعیه پخش شود. به خیال خود با ایجاد چنین فضائی میتوانند کارگر معترض را وادار به سکوت کنند. ما در همین ماهها شاهد اعتراضات کارگران در مراکز مختلف بودیم. کارگران در مقابل اخراجها و بیکار سازیها اعتراض کردند. کارگران خواهان افزایش دستمزدها شدند. و مهمتر از همه یک مطالبه محوری کارگران ایجاد تشکلهای مستقلشان است که در اشکال مختلف بیان شده است.

آیا در چنین شرایطی که مراکز کارگری فرقی با پادگان ندارد و نداری و گرسنگی و چماق بیکاری بالای سر کارگران است، بازهم کارگران در تلاش برای برگزاری مراسمهای روز جهانی کارگر هستند؟ پاسخ من مثبت است. کارگران در تلاش هستند اول مه روز جهانی کارگر را به روز اعتراض گسترده و سراسری تبدیل کنند. ببینید هر روز فقر و فلاکت و ناامنی افزایش می یابد. این واقعیتی است که هر روز کارگران و خانواده هایشان با آن دست و پنجه نرم می کنند. بنابراین من فکر میکنم علیرغم تمامی فشارهای که رژیم آورده و با تمامی تهدیدهائی که میکند و عربده کشی هائی که شروع کرده است، کارگران این روز را به میدان خواهند آمد. کارگران به همراه خانوادهایشان به میدان خواهند آمد و کیفر خواست خود را علیه کلیت نظام سرمایه داری اعلام خواهند کرد.

سفره خالی طبقه کارگر، پرداخت نشدن حقوقهای چندین ماهه، اخراجهای دسته جمعی، قراردادهای موقت، و سیاست حذف یارانه ها زندگی طبقه کارگر را غیر قابل تحمل کرده است. من فکر میکنم امسال نه تنها کارگران بلکه خانواده های کارگری نقش جدی در برگزاری این روز خواهند داشت.

 

يک دنياى بهتر: يک بحث در ميان اپوزيسيون با روايتهاى مختلف اينبود که براى پيروزى بايد کارگران بميدان بيايند. از نظر شما محدوديتهاى کارگران براى دخالت در اوضاع کدامند و چگونه بايد بر آنها فائق آمد؟

على جوادى: محدودیتهای رو در روی کارگران برای ابراز وجود سیاسی و اجتماعی متعدد اند. دو عامل اساسی و تعیین کننده است. سرکوب وحشیانه هر درجه از تحرک سیاسی در صدر این عوامل قرار دارند. فاکتور بعدی فقر و فلاکت اقتصادی گسترده است. این دو فاکتور مشترکا سهم اصلی را در بازداشتن تحرک طبقه کارگر در سطح وسیع و گسترده دارند. رژیم اسلامی گلوی طبقه کارگر را در چنگال خود گرفته است. نان و آب و زندگیش را به گروگان گرفته است. در کنار این عوامل پایه ای باید به سنت های مبارزاتی در طبقه کارگر اشاره کرد. طبقه کارگر ایران به جز دوره های محدودی در سالهای ۳۲  و ۵۷ کلا فاقد تشکل های توده ای و اجتماعی خود بوده است. این شرایط بیانگر یک نقطه ضعف اساسی در جنبش کارگری است. رژیمهای سرکوبگر در طی دهه های متفاوت قادر شده اند طبقه کارگر را از هر گونه تشکل علنی و توده ای محروم کنند. در عین حال باید تاکید کرد که نقش این فاکتورها دائمی و همیشگی نیست. تغییر توازن قوای سیاسی در جامعه این وضعیت را در هم خواهد شکست.

کلا طبقه کارگر در جوامعی که بورژوازی هیچگونه تحرک و ابراز وجود طبقه کارگر را تحمل نمیکند٬ بجز در موارد معدودی و در محدوده های زمانی کوتاهی نمیتواند در عرصه سیاست حضور گسترده ای داشته باشد. همه ما خاطره شوراهای کارگری را در دوران "انقلاب ۵۷" را بیاد داریم. دورانی که کارگران با مشتهای گره کرده در کارخانه و خیابان فریاد میزدند٬ اعتراض میکردند. این دوره ها معمولا کوتاه است و تنها در لحظات حساسی از تاریخ تحولات سیاسی شاهد آن خواهیم بود.

اما حضور مستقل طبقه کارگر با پرچم سوسیالیستی خود در اعتراضات جامعه یک شرط اساسی در پیروزی کمونیسم و کارگر در تحولات جاری است. بدون حضور گسترده و سوسیالیستی طبقه کارگر پیروزی بر جمهوری اسلامی و استقرار یک نظام آزاد سوسیالیستی٬ اگر غیر ممکن نباشد٬ احتمالش ناچیز خواهد بود.

برای فائق آمدن بر این موانع باید متشکل کرد. باید سازمان داد. باید رهبری کرد. راه اندازی جنبش مجامع عمومی کارگری٬ روتین کردن این مجامع عمومی٬ ایجاد شوراهای کارگری٬ مرتبط کردن این مجامع عمومی و شوراها در مناطق گام تعیین کننده ای در فائق آمدن بر این موانع است. از طرف دیگر هر درجه پیشروی جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم راه پیشروی طبقه کارگر در عرصه سیاسی را هموار خواهد کرد و بر عکس. وظایف متعددی در مقابل رهبران عملی و رادیکال – سوسیالیست کارگران قرار دارد. تلاش امروزشان٬ نقشی که ایفاء میکنند٬ سرنوشت ساز و تعیین کننده است. آینده به انتخاب و تحرک و عملکرد امروز کارگران وابسته است.

يک دنياى بهتر: اصلاح طلبان حکومتى تلاش ميکنند حرکت جنبش کارگرى را در چهارچوب "مطالبه محورى" قالب بزنند و بعبارتى "سبز" کنند. نفس اين سياست تا چه حد امکان دارد؟ کارگران بايد چه برخوردى به اين سياست داشته باشند؟

آذر ماجدى: تاکتیک جنبش سبز اسلامی، همان اصلاح طلبان حکومتی، در رابطه با کل جنبش اعتراضی مردم و تمامی جنبش های اجتماعی چنین بوده است. در شرایطی که مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی به خیابان ها آمده اند و شعار "جمهوری اسلامی نمیخوایم، نمیخوایم!" یا "خامنه ای بدونه بزودی سرنگونه" سر میدهند، اینها میکوشند مردم را به طرح مطالبات عقب بکشانند. این تاکتیکی است برای مقابله با جنبش عظیم و توده ای سرنگونی، یا به کلام آنها، "ساختار شکنانه."

اصلاح طلبان حکومتی مداوما دارند عجز و لابه میکنند که رژیم "اعتبار و مشروعیت" خود را "دارد از دست میدهد." (موسوی در صحبت با اعضای حزب مجاهدین انقلاب اسلامی در هفته گذشته دگر بار بر این مساله تاکید کرد.) این اسم رمز خیزش مردم برای به زیر کشیدن این رژیم جنایت و فقر و فلاکت است. آنگاه بعنوان یک تاکتیک سیاسی مساله مطالبات و جنبش مطالبه محور را طرح میکنند. از جنبش کارگری میخواهند که مطالباتی را طرح کند و برای آنها بکوشد، از جنبش حقوق زن میخواهند که چند مطالبه طرح کند و حول آنها متمرکز شود و یا علیه لایحه حمایت خانواده اعتراض کند، رهبران سبز اسلامی هم بیانیه های بی بو خاصیت برای سازش با جناح هار حاکم میدهند. باید به اینها بعنوان یک بسته بندی تاکتیکی نگاه کرد. این یک تلاش کاملا بهم پیوسته برای عقب کشیدن مردم و خاموش کردن جنبش سرنگونی است.

بنظر من طبقه کارگر باید این نیت و هدف مزورانه را در پشت این تقلاها تشخیص دهد و در مقابل آن بایستد. روشن است که طبقه کارگر مطالبات بسیاری برای بهبود وضعیت معیشتی، کاری و رفاه خود دارد. از مقابله با بیکاری، بیمه بیکاری مکفی، افزایش چند برابر دستمزدها، کاهش ساعات کار، کاهش شدت کار تا حق تشکل آزادانه، حق اعتصاب و غیره. این مطالبات باید همواره در جامعه طرح باشد و جنبش کارگری برای دستیابی به هر یک از آنها بکوشد. باید مدام این رژیم سرکوبگر و ضد کارگری را برای تحمیل خواست هایش تحت فشار بگذارد. اما زمانیکه جامعه بخروش آمده است؛ زمانیکه مردم برای تعیین تکلیف سیاسی با کل نظام به خیابان ها آمده اند؛ مبارزه وارد سطحی دیگری شده است و فعالین و رهبران کارگری باید این موقعیت جدید را تشخیص دهند و برای آن خود و کل طبقه را آماده و مجهز کنند.

طبقه کارگر به تشکلات خود مانند نان شب محتاج است. بدون تشکل و اتحاد رادیکال کارگری از هیچیک از مطالبات دیگر کارگران سخن نیز نمیتواند در میان باشد. طبقه کارگر باید بتواند در شوراهای خود متشکل باشد، مجامع عمومی خویش را بطور منظم سازمان دهد و در این مجامع در مورد مبارزات کارگری برای دستیابی به مطالبات کارگران بحث و تصمیم گیری کند. بعلاوه طبقه کارگر احتیاج به تشکلات حزبی خویش دارد. در شرایط اختناق مطلقی که همچون بختک، به یمن سرکوب و کشتار خونین بر جامعه تحمیل شده است، جنبش کارگری اهرم چندانی برای مبارزه برای مطالباتش ندارد. تلاش برای تغییر توازن قوا، عقب راندن رژیم، عقب راندن اختناق و ایجاد تشکلات کارگری باید در صدر مبارزات کارگری قرار گیرد. طبقه کارگر متشکل، متحد که یکپارچه در مقابل دولت و بوروازی قد علم کند، قادر است که به مطالبات رفاهی خویش دست یابد.

حال آنکه جنبش سبز اسلامی و اصلاح طلبان حکومتی تمام سعی شان معطوف به بیراهه کشیدن تلاش های کارگران و تبدیل آنها به سیاهی لشکر جنبش خویش است. بسیار مردرندانه دارند با ژست توجه به مطالبات کارگری و طرح آنها، کارگران را از مبارزه برای به زیر کشیدن این رژیم فقر و فلاکت، این ریشه بیحقوقی کارگران منحرف میکنند. برای رهایی از فقر و فلاکت و از بیحقوقی و سرکوب باید کلیت این رژیم را بزیر کشید. باید برای این جنگ مهیا و مجهز شد. تشکل و اتحاد شاه کلید این مبارزه است.

مبارزه علیه فقر و فلاکت و برای شرایط کار انسانی تر، که یک رکن اساسی مبارزه کارگران و جنبش طبقه کارگر است، نیز تنها از این طریق میتواند به نتیجه دست یابد. افشای قاطع و صریح جنبش اصلاح طلبان حکومتی و برملا کردن اهداف مزورانه آنها، تلاش برای متشکل کردن طبقه کارگر، تشکیل منظم مجامع عمومی در محل کار، حرکت بسوی تشکیل شوراهای کارگری و همچنین شورای محلات اینها مهمترین اقدامات برای بهبود شرایط زیست و کار طبقه کارگر و مردم محروم جامعه است.

يک دنياى بهتر: بحران اقتصادى رژيم اسلامى به تعطيلى مرتب صنايع منجر ميشود. نيمى از مراکز صنعتى تعطيل اند و نيم ديگر بدرجات مختلف زير ظرفيت ۴٠ درصد کار ميکنند. بيکارى وسيع نتيجه اين وضعيت بوده است. با پيامدهاى اخراج براى خانواده کارگرى چگونه بايد روبرو شد؟

سياوش دانشور: آمارهای دولتی که البته اعتباری ندارند و واقعیات را بسیار محدود بیان میکنند؛ از افزایش 50 درصدی بیکاری در سال جدید سخن میگویند. بیکاری یک کلمه است اما بیانگر لطمات و پیامدهائی نیست که ببار می آورد. در پس این کلمه بیجان شش حرفی، گرسنگی و فقر شدید و سو تغذیه و خیابان خوابی و تن فروشی و بیماری و بی حرمتی و خودکشی و گسترش جنایت و انهدام اجتماعی نهفته است. انهدامی که مهر خود را به کودک معصوم کارگر و نسل بعدی کارگران میکوبد. انهدامی که در متن آن انواع ارتجاع زمینه رشد پیدا میکند. پیامدهائی که بعدتر بعنوان "معضلات مستقل" راجع به آن سخن میگویند اما ریشه در اقتصاد سیاسی و عملکرد سرمایه داری دارند.

در ایران و کشورهائی مثل ایران خانواده کارگری شخصیت و مکان اجتماعی و حقوق مستقل از نان آور خانواده ندارند. زندگی خانواده کارگر تابعی از داشتن و نداشتن کار نان آور خانواده است. نیازهایشان را براساس نیاز سرمایه دار و نرخ سود سرمایه تنظیم میکنند. سنتا شعار بیمه بیکاری مکفی مطالبه ای است که سوسیالیستها در تقابل با بیکاری مطرح کرده اند. به نظر من این مطالبه معتبر است و باید همواره طرح شود. "یا کار یا بیمه بیکاری مکفی" حداقل مطالبه ای است که میتوان مطرح کرد. اما این بیمه بیکاری یا وجود ندارد و یا اگر وجود دارد چه از نظر مقدار و چه از نظر زمان بسیار محدود است. نفس تحمیل این مطالبه آنهم در سطحی قابل قبول در گرو تلاشهای وسیع تر و تغییرات حقوقی و قانونی گسترده تری است. مسئله اما برسر رفاه و تامین آن برای همه است. یعنی زندگی خانواده کارگری در گرو نان آور خانواده - زن یا مرد - نباشد. یعنی کودک و اعضای خانواده بعنوان شهروندان مستقل دارای حقوق باشند. تامین زندگی و رفاه و برخورداری از حقوق پایه ای نباید در گرو هیچ فاکتور اقتصادی از جمله کار یا بیکاری کارگر باشد. مثلا حق مسکن، حق سلامتی، حق آموزش و بسیاری از نیازهای پایه ای نباید توسط سرمایه دار به گروگان گرفته شود. این سلب حقوق را از میلیونها عضو خانواده کارگری و مردم زحمتکش چه کسی به کارفرماها و سرمایه داران داده است؟ اصولا هیچ کسی و هیچ قدرتی نباید از چنین حقوقی برای تحمیل محرومیت به توده وسیع شهروندان برخوردار باشد. اما این نظم سرمایه داری است و انسان و حقوقش برای سرمایه حرف مفت است. دولت و قانون نیز دولت و قانون سرمایه داران است و تحقق هر کدام از این حقوق پایه ای نیازمند جنگ است. ما میگوئیم آزادی و رفاه حق همه است. حقوق پایه ای شهروندان باید از تجاوز سرمایه و بازار مصون باشد. حتما بیمه بیکاری مکفی جزو لاینفک این حقوق است اما همه آن نیست. ما میگوئیم سرمایه داران و دولت شان حاضر به تامین این حقوق نیستند. آنجا هم که به بخشی از این حقوق تن داده اند محصول مبارزات قهرمانانه کارگران بوده است. ما میگوئیم سر راست ترین راه و کوتاه ترین راه خلع ید سیاسی و اقتصادی از طبقه سرمایه دار و انحلال نظم کنونی است. تمام آنچه را که سرمایه داران نمیتوانند تامین کنند و یا تامین آن در تناقض با منافع و سود سرمایه است، کارگران و حکومت کارگری میتوانند در بهترین شکل ممکن برای همه شهروندان تامین کنند. آزادی و رفاه پرچم مبارزه کارگران در تقابل با اختناق و فقر سرمایه داری است.   

يک دنياى بهتر: مطالبات کارگران کمابيش روشن است. مسئله اساسى امروز فقدان تشکل است. حکومت هر تلاشى براى تشکل را سرکوب ميکند. به اين مسئله گرهى چگونه بايد پاسخ داد؟

نسرين رمضانعلى: نسرين رمضانعلى: حزب اتحاد کمونیسم کارگری به کرات در این زمینه صحبت کرده است و در این زمینه پلاتفرها و طرحهای خود را ارائه داده است. یکی از مسائلی که از اواسط تابستان سال گذشته همه بروشنی دیدند اینست که ماشین سرکوب رژیم میتواند هزیمت کند و اینکه این رژیم یک ساعت بدون ماشین سرکوب سرپا نخواهد بود. همینطور وحشت از جنبش سرخ همه جا روی سرشان است. برای همین ما شاهد نظامی شدن و پادگانی شدن مراکز کارگری هستیم. بی سابقه بوده است که کارگران تفتیش بدنی بشوند. اما در چندین ماه اخیرا در مقابل دربهای ورودی مراکز صنعتی کارگران تفیش بدنی شده اند. احضار و دستگیری فعالین کارگری تلاش دیگری بوده است برای ترساندن و زمینگیر کردن جنبش کارگری. جمع شدن کارگران دور هم و بحث در مورد تشکل یابی در سلف سرویسها با اخراج روبرو بوده است.

در چنین شرایطی هر حرکتی برای تشکل کارگری نه در ابعاد محافل بلکه باید در ابعاد گسترده در محل کار و دخیل کردن توده کارگران باشد. هرجا مجمع عمومی روش و سبک کار بوده این امر تامین شده و بدرجات زیادی سرکوب بیحاصل بوده است. کارگران در مراکز کار باید بتوانند فراخوان مجامع عمومی را برای اول مه بدهند. در واقع نباید منتظر شد فراخوانی را تعدادی اعلام و بعد دهن به دهن به کارگران برسد. بلکه باید رسما کارگران بر تابلوی اعلانات و از قبل اعلام کنند در این روز و در این ساعت جمع خواهیم شد و در مورد موانع و مشکلات خود بحث خواهیم کرد. اگر اینکار صورت نگرفته بنظرم بخشا فضای ارعاب و ترس از بیکارسازی است که میدان تحرک را تنگ کرده است.  در حالی که سرکی به میان محافل کارگری بکشی متوجه می شوید با یک توده معترض به نظام کارمزی بطور عموم روبرو هستید. نارضایتی از کل موقعیت در میان طبقه کارگر موج میزند. بنظرم زمان انتظار به پایان رسیده است. اگر کارگران می خواهند موقعیت شان را تغییر دهند، اگر کارگران می خواهند تشکلهای خود را ایجاد کنند، باید در محل کار و زیست به نیروی واقعی خود متکی شوند و سرنوشت خود را در دست بگیرند. تنها راه برپائی مجامع عمومی در محل کار و زیست است. به هر درجه کارگران متکی بر مجامع عمومی خود باشند به همان درجه موفق خواهند بود شوراهای کارگری را سازمان بدهند و پلی ارتباطی را با سایر هم طبقه های خود در مراکز دیگر ایجاد کنند. در یک کلام ظاهر شدن توده های کارگران در تشکلهای خود راه رسیدن به خواستهای برحق شان است. 

 

يک دنياى بهتر: گرهى ترين مسائل جنبش طبقه کارگر کدامند؟ پيشروى سوسياليستى از چه مسيرى ميگذرد؟

على جوادى: به مسائل متعددی میتوان و باید اشاره کرد: استبداد خشن مذهبی٬ فقر و فلاکت و عدم تامین اجتماعی٬ نابرابری عمیق سیاسی و اجتماعی٬ بی حقوقی مطلق همگانی٬ و عدم برخورداری از تشکلات مستقل توده ای و تحزب سیاسی از مسائل گرهی جنبش کارگری هستند. مسلما در هر عرصه میتوان به مسائل ریزتری اشاره کرد. در این چهارچوب باید از معضل اخراج٬ بیکاری٬ دستمزدهای ناچیز٬ قراردادهای موقت و سفید امضا٬ و عدم پرداخت دستمزدها نام برد.

پیشروی سوسیالیستی مبارزات طبقه کارگر در گرو نقش و عملکرد گرایش رادیکال و سوسیالیستی این طبقه و مشخصا محافل و شبکه ها و بخشهای تحزب یافته کمونیستی این قشر از کارگران است. نمیتوان از بالای سر این قشر از فعالین و رهبران عملی کارگری به تغییرات ویژه و مهمی در تغییر اوضاع سیاسی و موقعیت گرایش سوسیالیستی طبقه دست یافت.

اما برای پیشروی باید به معضلات پیشاروی طبقه کارگر پاسخ داد. باید راهگشا بود. کسب هژمونی و قرار گرفتن در مقام متشکل کننده و رهبری کننده طبقه مستلزم پاسخگویی به مسائل عدیده ای است که در مقابل طبقه کارگر قرار داده شده است.

در حال حاضر باید بر روی چند مساله انگشت گذاشت: مساله مقابله با فقر و فلاکت٬ بیکاری و اخراج و استبداد و فقدان آزادیهای سیاسی از یکطرف و از طرف دیگر مساله تشکلهای مستقل توده های کارگر حائز اهمیت حیاتی است. بدون تشکل٬ بدون سازماندهی نمیتوان هیچگونه تغییری در زندگی مادی کارگر ایجاد کرد. اما پرداختن به این مسائل به محدوده جنبش کارگری خلاصه نمیشود. معضلاتی هستند که در عین حال اجتماعی و همگانی اند. طبقه کارگر باید بمثابه پرچمدار مبارزه علیه فقر و فلاکت و حذف سوبسیدها و مبارزه علیه استبداد و برای آزادی در جامعه نقش ایفا کند.

اما تحقق تمام این مطالبات در گرو سرنگونی رژیم اسلامی است. از این رو طبقه کارگر در این شرایط حساس که مساله تغییر قدرت سیاسی و سرنگونی رژیم اسلامی در دستور جامعه قرار گرفته است باید بمثابه یک نیروی مدعی قدرت در معادلات سیاسی جامعه نقش ایفا کند. 

يک دنياى بهتر: در ايندوره بحث و انتقاد اصلاح طلبان حکومتى در مورد "واردات بى رويه" و "حمايت از صنايع داخلى" برجسته شد. خانه کارگر و شوراهاى اسلامى و حتى بخشهائى از سنديکاليستها پشت اين شعار ميروند. روش برخورد و سياست عملى کارگران سوسياليست و گرايش راديکال کارگرى به اين مسئله چگونه بايد باشد؟

آذر ماجدى: این یک سیاست ناسیونالیستی است و دارد از منافع بورژوازی باصطلاح "ملی" دفاع میکند و هیچ ربطی به منافع طبقه کارگر ندارد. در عمل و در زندگی واقعی کارگران و مردم محروم، چنین سیاستی بمعنای فقر و محرومیت بیشتر است، نه بالعکس. "رشد صنایع داخلی" یا دفاع از صنایع داخلی" یک سیاست پروتکشنیستی است که منافع بخشی از بورژوازی را در مقابل کل جامعه نمایندگی میکند.

رشد تکنولوژی یا نیروهای مولده در سطح بین المللی عملا به خارج شدن برخی صنایع یا شیوه تولید قدیمی میشود. این از ملزومات و یک پروسه اجتناب ناپذیر تولید سرمایه داری است. در طول تاریخ همواره بخشی از طبقه کارگر و جنبش کارگری قربانی منافع بخشی از بورژوازی شده و علیه این پروسه اجتناب ناپذیر ایستاده اند، بجای آنکه در مقابل کلیت تولید سرمایه دارانه بایستند و از منافع کلیت طبقه کارگر در مقابل کلیت بورژوازی دفاع کنند. این یک مبارزه رو به عقب است. ذره ای ترقی خواهی در چنین جنبشی موجود نیست. تلاش برای به عقب برگرداندن ساعت تاریخ و احیاء و ابقای شیوه های قدیمی تر تولید یا حفظ صنایعی که به حکم فرمان بازار از گردونه خارج شده اند، یک مبارزه عبث، عقب مانده و ضد منافع طبقه کارگر است.

بعضا کارگران با هدف ممانعت از خانه خرابی خود و بخشی از طبقه شان و برای مقابله با بیکاری به دفاع از یک صنعت معین بلند میشوند. اما این مبارزه ای بیحاصل و عقب مانده است. بجای آن باید از بیمه بیکاری دفاع کرد و از حق پایه ای و غیرقابل انکار همه برای برخورداری از یک زندگی انسانی و مرفه. ممکن است این حکم با این استدلال مواجه شود که: "این یک خواست بلندپروازنه، اتوپیک و غیرعملی است. چگونه میشود در چنین شرایطی از چنین خواستی حرف زد و دفاع کرد؟"

درست است که این خواست در شرایط کنونی جامعه، بنظر بسیار دور از دسترس بنظر میاید. اما باید توجه داشت که 1- دفاع از صنعتی که به حکم فرمان بازار از دور خارج شده است، خواستی بسیار اتوپیک تر و دور از دسترس تر است. این واقعیت بارها و بارها در طول تاریخ سرمایه داری و مبارزات کارگری به اثبات رسیده است. 2- حتی اگر عملی بود، شرایط کار در چنین صنایعی بسیار سخت تر است و از آنجا که این صنایع سودآوری لازم را دارا نیست، باز به حکم بازار و قانونمندی های مناسبات سرمایه داری، کارگران تحت شرایط بسیار سخت تر، دستمزد بسیار پایین و نرخ استثمار وحشیانه باید برای بقای این صنایع عرق بریزند. 3- در تلاش برای دستیابی به خواست ها و حقوق پایه ای کارگران است که طبقه کارگر میتواند هم به بخشی از خواست های بلافاصله خویش، به برخی اصلاحات بعضا پایه ای در شرایط زندگی اش دست یابد و هم خود را برای نبرد نهایی علیه سرمایه و سازماندهی یک انقلاب کارگری علیه کلیت نظام سرمایه داری متشکل، آماده و مجهز کند. طرح این خواست به این معنا بسیار عملی تر، واقعی تر و از همه مهمتر مترقی و پایبند به منافع کارگری است.

بنابراین کارگران رادیکال سوسیالیست و رهبران عملی رادیکال جنبش کارگری باید این جنبش و اهداف و نیات آنرا برای توده کارگران افشاء کنند. باید بکوشند که مبارزات کارگری را بر اهدافی پیشرو متمرکز نمایند. تلاش برای سازماندهی یک مبارزه طبقاتی برای بیمه بیکاری مکفی و حق برخورداری از یک زندگی مرفه برای همه در شرایط فقر و فلاکت کنونی، علیرغم پیچیدگی ها و سرکوب خشن حکومت، امری ممکن است و قابلیت جلب اقشار محروم جامعه را نیز دارا است. مساله فقر و فلاکت عمیق و گسترده حیاتی ترین و مبرم ترین معضل کل جامعه است. طبقه کارگر میتواند و باید در راس و پیشتاز یک مبارزه همگانی علیه فقر قرار گیرد. این مطالبه در مقابله با بیکارسازی ها و اخراج های گسترده جاری مطالبه ای است که قابلیت جذب بخش وسیعی از طبقه و مردم محروم را دارد. افشای جنبش ناسیونالیستی و ضدیت آن با منافع طبقه کارگر یکی از مبارزات مهم نظری – سیاسی کمونیسم کارگری و گرایش سوسیالیستی طبقه کارگر است. یکی از ملزومات ایجاد اتحاد طبقاتی علیه کل بورژوازی، طبقه سرمایه دار و دولت آنها افشاء و عقب راندن عقاید و خرافات بورژوایی است. مبارزه جاری و روزمره کارگران برای بهبود شرایط زیست و کارشان نیز در گرو چنین مبارزه ای است. 

يک دنياى بهتر: در مقابل موج تعطيلى کارخانه ها و در دوره اى که فضاى سياسى ملتهب است٬ سياست کنترل کارگرى چه جايگاهى دارد؟ چرا حزب براين سياست تاکيد دارد؟

سياوش دانشور: سیاست کنترل کارگری در ایران دیر یا زود خود را به صحنه سیاست تحمیل میکند. کنترل کارگری یک سیاست تهاجمی به سرمایه و قدمی در خلع ید از قدرت سرمایه است. بحث این نیست که گویا کارگران با این سیاست میخواهند کارخانه های ورشکسته را به سود دهی برسانند. بحث اینست که کارگر با این سیاست اعلام میکند که قبول نمیکنم که سرمایه دار هر طوری دلش میخواهد میتواند با زندگی کارگر بازی کند. این سیاست دورخیزی است برای تغییر روابط و مناسبات بین کارگر و کارفرما و راه افتادن جنبشی که نهایتا باید در قلمرو سیاسی و اقتصادی سرمایه را نفی کند. با نگرش بازار و محاسبه سود و زیان و ترازنامه تولید نمیتوان به این بحث برخورد کرد. کسانی که با عینک بورژوا به معضلات عینی کارگران نگاه میکنند حتما مثل بورژواها هم میبینند و همان نتایج را هم میگیرند.

مسئله ساده است. سرمایه داری ایران در بحرانی عمیق دست و پا میزند. کارگر را به موقعیت بردگان عهد عتیق رانده اند. شرایط کار و حقوق و ناامنی اقتصادی و شغلی کارگر را همه میدانند. چشم انداز تاریک تر هم با توجه به موج بیکارسازیهای گسترده هم در انتظار است. بورژوازی دستکم با جمهوری اسلامی راهی برای برون رفت از این بحران همه جانبه ندارد. هر بخش دیگر از طبقه بورژوازی هم سکان قدرت در ایران را در دست بگیرد، راهی فراتر از نسخه های بانک جهانی ندارد. وضعیت کارگر مادام که در ایران نظم سرمایه داری برپاست همین است. سرمایه با اخلاق بورژوا کار نمیکند با منطق بازار و سود کار میکند. اگر کارگران حاضر نیستند این وضعیت را بپذیرند، که بنظر من نمی پذیرند، راهی جز افسار زدن به این تهاجم عنان گسیخته ندارند. سیاست کنترل کارگری یعنی کارگران برای گرفتن نبض اوضاع در دست خود و خارج کردن امور از دست بنیادها و سلطنت سرمایه داران وارد عمل میشوند. این سیاستی انقلابی است که در دوره انقلابی معنی دارد و نتیجه آن دقیقا بسته به فرجام این دوره است. مسئله کارگران برسر میزان واردات و "با رویه و بی رویه" بودن نیست. مسئله کارگران اینست که آنچه تولید میشود، جائی که تولید میشود، به کارگر تعلق دارد. سرمایه دار غلط کرده که هر وقت دلش خواست کارگر را به خیابان پرتاب کند، هر وقت دلش خواست حقوق ناچیزش را بدهد، هر طور دلش خواست مناسبات محل کار را تنظیم کند و به کسی جوابگو نباشد. اینطور نیست که یک شبه مناسبات مبتنی بر بردگی مزدی به مناسبات اقتصادی سوسیالیستی متحول میشود. بین دو شیوه تولید و مناسبات اقتصادی- اجتماعی اشکال انقلابی ای وجود دارد که مانند کاتالیزور عمل میکند. کنترل کارگری یکی از این اشکال است که همراه خود نیروی توده ای طبقه را بمیدان میکشد، سازماندهی متناسب با آن را ایجاد میکند، صحنه سیاست را بنفع کارگر تغییر میدهد، و سکوی پرشی برای تحولات بنیادی میشود. کنترل کارگری یک مطالبه نیست، یک حرکت انقلابی در تقابل با روندی ارتجاعی و ویرانگر علیه نفس حیات اجتماعی طبقه کارگر است.

سیاست کنترل کارگری در مقابل موج تعطیلی کارخانجات و بیکارسازی بورژواها میگوید قبول نیست. اگر قرار است کسی رفع زحمت کند کارفرماها و اوباش شان است. نمیشود بیمه بیکاری مکفی نداشت، حق تشکل نداشت، نان و امنیت اقتصادی و شغلی نداشت، قرارداد و هیچ قانونی که جانب کارگر را بگیرد نداشت، و مودبانه منویات کارفرماها را قبول کرد و رفت. یکجا باید گفت کافی است. یکجا باید ورق را برگرداند و کارخانه و کنترلش را بدست گرفت. چرا کنترل کارگری در فرانسه میشود اما در ایران "نمیشود"؟ فکر میکنید اگر کارگران مراکز کار را به کنترل دربیاورند و در اشکال مختلف قدرتشان را برای تامین شرایط بهتر بکار گیرند، چی از دست میدهند؟ اگر کارگران مثلا در صد مرکز کارگری کنترل کارخانه ها را بدست گیرند و جنبش کنترل کارگری در مقابل تهاجم سرمایه قد علم کند، فردای آن صحنه سیاست چگونه است؟ موقعیت کارگر چگونه است؟ بحث حق تشکل چگونه است؟ موقعیت دولت اسلامی چگونه است؟ تردید نباید داشت نیروی بردگان مزدی مثل آتشفشان فوران میکند و مهار اوضاع از هر سو از دست دولت و سرمایه داران در میرود. کسانی که تا این حد کوته بین اند که سیاست کنترل کارگری را به سیاست تولید "منطقی تر و سود آورتر" تنزل میدهند، با نفس تهاجم کارگر به سرمایه معضل دارند. آنها بیان "چپ" دیدگاه و نگرش کارفرما به کارگر و چرخه تولید اند. ما بر سیاست کنترل کارگری بعنوان یک گوشه سنت عمل مستقیم کارگری قویا تاکید داریم. کنترل کارگری برای ما نه ایجاد جزایر شبه سوسیالیستی در دنیای سرمایه داری است و نه حتی تلاشی برای ایجاد و تحمیل رفرم به نفع کارگران. کنترل کارگری گوشه ای از سیاست رادیکال و تعرضی کارگران در دوره ای است که کارگر ناگزیر است برای یک تعیین تکلیف بنیادی تر علیه سرمایه بمیدان بیاید. تردیدی نیست در این مسیر دفاع از شغل، مقابله با بیکاری، عقب راندن دولت و کارفرما، نقد کردن مطالبات معوق، ایجاد اتحاد وسیعتر و عمیق تری در میان طبقه، تغییر تناسب قوا و غیره یک نتیجه این سیاست است. سیاست کنترل کارگری در فضای ملتهب سیاسی ایران بیش از هر زمانی موضوعیت دارد و ما توجه رهبران و فعالین سوسیالیست طبقه کارگر را به این مهم جلب میکنیم.
 
يک دنياى بهتر: سال گذشته فعالين کارگرى و تعدادى از کارگران قصد تجمع در پارک لاله را داشتند و در همان ابتدا وحشيانه سرکوب و دستگير و زندانى شدند. از اين تجربه چه درسى بايد گرفت و امسال چگونه بايد به استقبال اول مه رفت؟

نسرين رمضانعلى: نسرين رمضانعلى: این ارزیابی خوشبختانه در میان خود فعالین کارگری هم وجود دارد که روش سال قبل سنجیده نبوده است اما در هر حال هر بازبینی نباید این واقعیت را کمرنگ کند که برگزاری اول مه حق مسلم کارگران است و محتاج هیچ اجازه ای نیست. این رژیم سرکوبگر اسلامی است که بدوا باید محکوم شود و بعد کارگران برای مبارزه شان به سنتهای واقعی و کارگری خودشان متکی شوند.

رژیم هار اسلامی از هر تجمعی و بخصوص اگر این تجمع در روزهای مهمی مثل روز جهانی کارگر باشد وحشت دارد. رژیم چهره ضد کارگری خود را تمام عیار به نمایش خواهد گذاشت و از قبل به استقبال مانور ضد تظاهرات کارگری رفته است. ولی اینها در ایران برای جنبش طبقه ما فرض است. پاسخ ما بعنوان حزب سازمانده انقلاب کارگری کاملا متفاوت است. ما فکر میکنیم رژیم در مقابل صف توده ای کارگران درمانده است. اعتراضات هزاران نفره کارگران را در همن روزها ببینید و وحشت سرمایه داران و نیروی سرکوب را همینطور. فراخوان حزب اینست که با قدرت و وسیعا و همه جا به پیشواز اول مه برویم. اتفاقا باید تلاشمان این باشد که توده کارگران و زحمتکشان و مردم در این روز به میدان بیایند. تلاش ما این است که تجمعات روز جهانی کارگر در برگیرنده نیروی طبقه در مقابل مراجع دولتی، در کارخانه ها و در محلات کارگری باشد و طبقه کارگر ادعا نامه خود را علیه سرمایه داری در این روز اعلام کند.

شخصا فکر می کنم اگر این تجمعات بر نیروی واقعی توده های کارگر متکی نباشد، امکان سرکوب و مرعوب کردن کارگران توسط اوباش اسلامی بیشتر است. بنابرین امسال رهبران رادیکال سوسیالیست وظایفی سنگین تری بر دوش دارند. اول تلاش برای برپائی مجامع عمومی و تصمیم گیری در باره چگونه برگزاری روز جهانی کارگر را باید سازمان بدهند. دوم توده های کارگران را در برپائی مراسم خودشان درگیر و سازمان دهند. برای مراسمهای گسترده به مناسبت روز جهانی کارگر در مقابل مراجع دولتی در شهرهای مختلف امسال باید آماده شد. کارگران باید با شعارهای کارگران جهان متحد شود، ما عیله فقر به خیابان آمده ایم، فقر سهم ما از زندگی نیست، و غیره بمیدان بیایند. در کنار پاسخ کارگران به فقر و فلاکت مطالبات عمومی طبقه کارگر مانند افزایش دستمزدها، لغو قراردادهای موقت، ایجاد بیمه های حوادث و بازنشستگی و بیکاری و غیره طرح شود.

همینطور اوباش خانه کارگری در تکاپو هستند خشم کارگران را با مضحکه هائی به اسم "مراسم روز جهانی کارگر" در خدمت جناحی از حکومت مهار کنند. اگر چه هر سال کارگران حق این مزدوران را کف دستشان گذاشتند اما امسال باید در ابعاد گسترده تر این مزدوارن رژیم را رسواتر از همیشه کنند و اعلام کنند کارگران فقر را تحمل نخواهند کرد. ما کارگران خواهان یک زندگی آزاد و برابر و مرفه هستیم. این پرچم واقعی طبقه کارگر است.

 

يک دنياى بهتر: حزب بر مجمع عمومى و سنت شورائى تاکيد دارد. در شرايطى که هر نوع تشکل مستقل کارگرى سرکوب ميشود٬ صنايع و کارگران را از طريق شرکتهاى پيمانى شقه شقه کردند٬ مطلوبيت اين سياست کدام است؟

على جوادى: اتفاقا مطلوبیت جنبش مجامع عمومی و راه اندازی شوراهای کارگری را در پاسخ به همین معضلات هم میتوان مشاهده کرد. راه حل های سندیکالیستی و یا تشکل بر مبنای صنعت و رسته و حرفه پاسخگوی این شرایط پیچیده نیست. بلکه راه حل در تشکل طبقاتی و جغرافیایی طبقه کارگر است. تشکل شورایی٬ تشکلی فرا رسته ای  است. در برگیرنده کارگران در هر منطقه جغرافیایی است. بخش بخش کردن واحدهای بزرگ تولیدی هر چند که به لحاظ اداری و حقوقی میتواند کارگران را در مقابل کارفرمایان متعددی قرار دهد٬ اما پاسخ به این مساله اساسا در تشکل طبقاتی کارگران است که نه بر مبنای رسته و نوع کارفرما بلکه بر اساس مکان جغرافیایی و تعلق طبقاتی شکل میگیرند و سازمان داده میشوند. بعلاوه یک بخش بزرگ طبقه کارگر در حال حاضر بیکار است. اخراج و بیکاری هر روزه منجر به گسترش دامنه فقر و فلاکت در صفوف کارگران میشود. متشکل کردن این بخش از کارگران در تشکل شورایی کارگر کاری ساده و سهل الوصول است. امری که در توان سندیکا و اتحادیه الزاما نیست.

از طرف دیگر مجامع عمومی و شوراهای کارگری قابلیت و ظرفیت بالایی در مقابله با سرکوب سیاسی دارند و این ظرفیت خود را تاکنون به اشکال متفاوت در اعتراضات کارگری نشان داده اند. این شکل عمده سازمانیابی کارگران در زمان اعتراض و اعتصاب است. مساله اما بر سر روتین کردن این ویژگی و راه اندازی جنبش مجامع عمومی است.

يک دنياى بهتر: در تقابل با سياست شوک اقتصادى که حکومت اسلامى نام "هدفمند کردن يارانه ها" را بر آن نهاده است٬ کارگران بايد چه سياستى داشته باشند؟ پيامدهاى اين سياست کدامند؟

آذر ماجدى: پیامد این سیاست فقر و فلاکت بازهم بیشتر و عمیق تر برای طبقه کارگر و مردم محروم و زحمتکش جامعه است. فی الحال بیش از نیمی از جامعه زیر خط فقر زندگی میکنند. و باید توجه داشت که این خط فقر اسلامی است؛ یعنی بسیاری از رفاهیات جامعه مدرن در این خط قرار ندارد. این خط فقر تعیین شده توسط رژیم دزد و جنایتکار اسلامی خود با استاندارد های متمدن بسیار زیر خط فقر است. این خط فقر یعنی یک سقف درب و داغان بالای سر و یک نان بخور و نمیر. و آنوقت بیش از نیمی از جامعه، چند ده میلیون انسان، حتی در این خط فقر نیز قرار ندارند. شرایط بسیار وخیم و خطیر است.

رژیم گلوگاه مردم را گرفته و هر روز بیشتر فشار میدهد. نان شب شان را، سلامت شان را، مدرسه کودکانشان را، همه را به گروگان گرفته است. این شرایط ادامه ناپذیر است. اکنون با سیاست باصطلاح "هدفمند کردن یارانه ها" یعنی حذف سوبسیدها میخواهند زندگی مردم را به قعر نابودی بکشانند. باین ترتیب هیچ راهی بجز مقابله قاطعانه و متحد با این نظام در مقابل طبقه کارگر و مردم قرار ندارد. زندگی برده وار از این بهتر است. هر نوع رفاه و استاندارد انسانی را از مردم سلب کرده اند، دارند عملا هر میزان حرمت انسانی را نیز از آنها میگیرند. مبارزه متحد و متشکل برای به زیر کشیدن این نظام تنها راه حفظ زندگی انسانی است. رژیم عملا مردم را در مقابل یک دو راهی مهم قرار داده است: مبارزه برای یک زندگی انسانی با حذف رژیم یا پذیرش خواری و خفت، بردگی و گرسنگی. راه سومی وجود ندارد.

اما این یک مبارزه پیچیده و مخاطره آمیز است. لذا بسیار ضرروی است که طبقه کارگر برای آن خود را آماده سازد. تشکل، تشکل و باز تشکل کلید اصلی پیروزی این مبارزه است. تلاش برای تشکیل منظم مجامع عمومی در محل کار، ایجاد شوراهای کارگری در مکان های تولیدی و ارتقاء آن در سطح منطقه ای، ایجاد شوراهای محلات، شورای سرخ ها بویژه توسط جوانان در محلات با هدف مبارزه علیه فقر و اختناق باید در راس هر تلاش و مبارزه کارگری قرار گیرد. کارگران رادیکال سوسیالیست و رهبران عملی رادیکال باید این مساله را در راس فعالیت های خویش قرار دهند. بدون تشکل مبارزات کارگران به هرز رفته و سرکوب میشود.

مبارزه علیه فقر باید به یک جنبش وسیع و توده ای در جامعه بدل شود. طبقه کارگر میتواند و باید پیشتاز این مبارزه قرار گیرد و بعنوان رهبر مبارزه علیه فقر در انظار جامعه برسمیت شناخته شود. رژیم اسلامی مسبب این فقر گسترده و مشقت بیکران مردم است. باید این رژیم را هدف گرفت. پلاتفرم حزب اتحاد کمونیسم کارگری برای مبارزه علیه فقر یک سند مهم و راه گشا است که میتوان آنرا در مبارزه علیه فقر اتخاذ کرد و به سند جنبش توده ای علیه فقر بدل نمود. اکنون جامعه از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در شرایطی قرار دارد که در حال انفجار و طغیان است. این انفجار و طغیان باید سازمانیافته و با رهبری رادیکال انجام گیرد. وجود شوراهای کارگری و محلات و حزب اتحاد کمونیسم کارگری میتواند کلید این جنبشی باشد که به سرنگونی رژیم اسلامی و برقراری یک نظام آزاد، برابر و مرفه منجر میشود. در دل این مبارزات سخت باید برای سازماندهی انقلاب کارگری تلاش کنیم. یک انقلاب کارگری پیروز تنها راه خلاصی از فقر و فلاکت، اختناق و سرکوب، نابرابری و تبعیض و خشونت است.

يک دنياى بهتر: توصيه حزب براى بزرگداشت اول مه چيست؟

سياوش دانشور: اول مه جشن کارگری است و باید بعنوان جشن کارگران و روز کارگر تثبیت شود. ضروری است اول مه همه جا جشن گرفته شود و بر اهداف والای کارگری بعنوان اهدافی فوری و عملی تاکید شود. اول مه روزی است که کارگران به خود و مکانشان در جامعه نگاه میکنند و در پس قدرت غول آسای سرمایه قدرت خود را میبینند. روزی است که پرچم تغییر جامعه توسط کارگران بیش از هر زمانی قابل طرح و بحث است. دراین روز باید امر تغییر و زیر و رو کردن این دنیای مبتنی بر استثمار و بی حقوقی از یک آرمان "دور دست" به یک امر واقعی و در دستور روز و عملی و ممکن در اذهان توده های میلیونی کارگران تبدیل شود. این کار پیشروان طبقه است. اول مه روز تاکید بر هویت انترناسیونالیستی طبقه کارگر در اعتراض و تلاش بیوقفه و تعطیل ناپذیر علیه سرمایه و نظام طبقاتی است. روزی است که مرز و "ملیت" و ناسیونالیسم و هویت های کاذب دست ساز جامعه طبقاتی باید رنگ ببازد و کارگر در قامت واقعی اش ظاهر شود. اول مه روز اعتراض به وضع موجود است و باید این اعتراض خود را به صحنه سیاسی تحمیل کند.

برای بزرگداشت اول مه باید موانع را دور زد. سرمایه داران و دولت مرتجع اسلامی شان تمام تلاش سرکوبگرانه شان را به عمل می آورند تا مانع اجتماعات کارگران شوند. آنجا هم که اجتماعی برگزار میشود هدف اینست که توسط ارگانهای پلیسی در میان کارگران یعنی خانه کارگر و شوراهای اسلامی و حراستیها این روز اسلامیزه شود و به مراسم دریوزگی به درگاه سرمایه تبدیل شود. امسال بویژه سبزها میخواهند کارگران را نیروی ارتجاع اسلامی و ناسیونالیسم کنند. کارگران باید این تشبثات ارتجاعی را مانند همیشه درهم بکوبند و روی مراسمهای مستقل کارگری کار کنند. اگر مانع اختناق سرمایه نباشد اول مه به بزرگترین اجتماع میلیونی در قلب شهرهای بزرگ ایران با پرچم های سرخ کارگری تبدیل میشود. این مانع را باید دور زد و بجای یک مراسم صدها مراسم برگزار کرد. این روز را باید در کارخانه ها، در محلات کارگری، و در اجتماعات متعدد برگزار کرد. اول مه روز تجمع کارگران و اعلام اهداف و سیاستهای کارگری است. ما کارگران را فرامیخوانیم در اینروز در مقابل ارگانهای دولتی اجتماع کنند و خواهان برچیدن سیاست "هدفمند کردن یارانه ها" شوند. کارگران باید علیه پلاتفرم فقر و اختناق سرمایه بشورند و بعنوان رهبر آزادی و رفاه جامعه بمیدان بیایند. سازماندهندگان اول مه حتما تلاش میکنند با توجه به شرایط و تجارب روز کارگر را برگزار کنند و مسائل عملی و محدودیتها بر نحوه برگزاری اول مه تاثیر خواهد گذاشت. با فرض همه این معضلات باید حرف کارگران همه جا منعکس شود و رنگ و مهر خود را بر سیاست بکوبد. رهبران کارگری باید از هر نوع عمل آوانتوریستی و همینطور محافظه کاری بیمورد اجتناب کنند. هدف اینست که استقلال سیاسی و طبقاتی کارگر در اینروز تامین شود و صدای واقعی جنبش طبقه کارگر و پرچم سوسیالیستی اش رخ نشان دهد. مطالبات واقعی و عمومی طبقه باید طرح شود و اول مه در میان توده های وسیع کارگران و خانواده هایشان برگزار شود.

همینطور در اینروز باید هر کانون فعال سیاسی جامعه که برای آزادی و برابری تلاش میکند اول مه را گرامی بدارد. دانشگاهها باید در اینروز در مقابل کلیت ارتجاع سرمایه از راه حل کارگری برای آزادی جامعه دفاع کنند. ما دانشجویان سوسیالیست و کمونیست را فرامیخوانیم اول مه را در دانشگاهها برگزار کنند و در تقابل با دو جناح ارتجاع از راه حل کارگری برای آزادی جامعه دفاع کنند. ما جوانان آزادیخواه را فرامیخوانیم که در و دیوار شهرها را با شعارهای "زنده باد روز کارگر"، "زنده باد سوسیالیسم"، "زنده باد انقلاب کارگری"، "کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد" مزین کنند. هر کسی آزادی و حرمت و حقوق انسانی میخواهد باید به جنبش طبقه کارگر و تلاشش توجه کند و این مبارزه را تقویت کند. بورژوازی مدتهاست تا مغز استخوان ارتجاعی است و امر آزادی بیش از هر زمان به کارگر و جنبش اعتراض ضد سرمایه داری کارگران گره خورده است. اول مه نقطه عطف این اعتراض است و دراین روز باید همه سرها به سمت کارگران برگردد. باید به استقبال اول مه رفت و همه جا رنگ و بوی کارگر و اول مه را بگیرد.   *